90/6/3
6:52 ع
در تذکره سبط ابن جوزى از احمد بن حصیب روایت کرده که گفت من منشى سیده مادر مادر متوکل بودم
پس روزى خادمى از جانب سیده نزد من آمد و کیسه اى آورده بود و هزار اشرفى در آن بود
بمن گفت که خانم و سید من میگوید که این وجه را که از پاکیزه ترین مالهاى منست در
بین مستحقین تقسیم کن و نام آنها را براى من بنویس که بعدا از مالهاى خوبم بین آنها تقسیم کنم .
ابن حصیب گفت آمدم از رفقاى خودم نام مستحقین را پرسیدم و در نام اى نوشتم و سیصد
اشرفى از آنها را بین ایشان تقسیم کردم و بقیه اشرفیها نزد من باقی ماند.نصف شب صداى
در خانه من بلند شد پرسیدم کیست ؟ گفت فلان مرد علوى هستم که منزلم در همسایگى
خانه شما است او را اجازه ورود دادم به خانه ما آمد، پرسیدم چه کار دارى ؟ گفت گرسنه ام
یک اشرفى باو دادم شکر خدا را کرد و از من ممنون شد و رفت زوجه ام بمن گفت این مرد
چه کسى بود که در اینوقت شب بخانه ما آمد گفتم فلان مرد علوى که همسایه ما میباشد
بمن اظهار گرسنگى کرد و من هم یک اشرفى باو دادم ، زوجه ام گریه کرد و گفت آیا حیا
نکردى که مثل چنین مردى را که روى بتو آورده یک اشرفیهاکه باقى مانده باو بده ، سخن زن
چنان بر من اثر کرد که فورى برخاستم و به در خانه او رفتم و بقیه پولها را باو دادم چون بخانه
برگشتم پشیمان شدم که اگر این خبر به متوکل رسد از دشمنى که با علویین دارد مرا بقتل میرساند.
زوجه ام بمن گفت مترس و توکل بر خدا کن و پناه به جد علوى ببر. درین سخن بودیم که در
خانه ما را زدند و مشعلها و چراغها بدست غلامان ظاهر شد و گفتند سیده مادر متوکل ترا
میطلبد، فورى نزد او حاضر شو. من ترسان برخاستم و روانه شدم چون اندکى راه رفتم رسولان
در پى یکدیگر میآمدند تا رفتم پشت پرده سید و خادم بمن گفت سیده پشت پرده است با او صحبت
کن ، من شنیدم که صداى گریه سیده بلند است بمن گفت اى احمد خدا بتو و زوجه ات جزاى خیر
بدهد، در اینساعت خوابیده بودم ، خواب دیدم که پیغمبر (ص ) نزد من آمد فرمود که خداوند به تو
جزاى خیر دهد، معنى این کلام چه چیز است ؟ احمد میگوید من قضیه رابراى او نقل کردم و او گریه
میکرد و بعد به غلامانش دستور داد که یکصد هزار اشرفى با لباسهاى فاخر آوردند و بمن
گفت اینها را در بین سادات علوى و آن مرد که به او دادى و زوجه ات تقسیم کن آنها را
گرفتم اول آوردم در خانه آن مرد علوى را کوبیدم ازخانه بیرون آمد و گریه میکرد از سبب گریه اش
پرسیدم گفت چون بمنزل خود آمدم زوجه ام پرسید که آیا چه کردى ؟ آگاهش کردم بمن گفت
برخیز دو رکعت نماز بخوانیم و در حق سیده و احمد و زوجه اش دعا کنیم ، پس نماز خواندیم
و دعا کردیم و خوابیدیم رسول خدا (ص ) را در خواب دیدم که فرمود شکر خدا را بجا آورد
درباره احسانى که بتو کردند و درین ساعت هم براى تو چیزى میآورند تو قبول کن .
خیلى جاى تعجب است که متوکلى که قاتل حضرت امام على الهادى (ع ) بود چند
مرتبه قبر حضرت سیدالشهداء (ع ) را خراب کرد و آب بر آن بست ، مادرش بواسطه
ولایت و دوستى اهلبیت این مقام را داشته باشد. اینست که در این جمله از زیارت میخوانیم
: و بالبرائة من اشیاعهم و اتباعهم انى سلم لمن سالمکم و حرب لمن حاربکم و ولى لمن والاکم و عدو لمن عاداکم .
پیام رسان
من کلا دلم میخواهد همه آدمهایی که با من در ارتباط هستن دست به دست هم بدن تا جامعه ای با نشاط و آگاه والبته امام زمانی داشته باشیم